آغاز هفت ماهگی
سلام مامانی جونم خوبی نازم به نظر که خوب میای چون همه اش داری تکون میخوری و شیطونی میکنی . عزیز مامان دیروز رفتم دکتر دوباره توی یکماه 2 کیلو اضافه کردم نمیدونم چیکار کنم که وزنم خیلی بالا نره البته خانم دکترم گفت حالا زیاد هم به خودت فشار نیار بهم گفته باید خیلی آب بخورم و ساعت کاریم هم کم بشه نامه هم داده تا به مدیران محترم شرکت نشون بدم و ساعت کاریم را کم کنند البته اگه خدا بخواد . راستی برام سونو و آزمایش هم نوشته میخوام برم سونو تا دقیق بفهم دخملی یا پسملی تا از این به بعد با اسمت صدات کنم . میخواستیم عید با آقاجون و مامان جون و دایی ها ( دایی علی و دایی ابوالفضل ) و خاله مریم با قطار بریم مشهد که متأسفانه بلیط قطار گیرمون نیومد و ما قسمتمون نشد اونا قراره با اتوبوس برند ولی من نمیتونم با اتوبوس برم . تصمیم داشتیم با ماشین عید بریم شیراز که دیروز وقتی به خانم دکتر گفتم گفت مسافرت با ماشین قدغنه یا قطار یا هواپیما . خیلی دوست داشتم برم شیراز ولی خوب به خاطر نی نی نازم و سلامتیش جایی نمیرم . راستی مامان جون و آقاجون با دایی مصطفی و خاله فاطمه ( دایی و خاله مامانی ) امروز میرن کربلا خوش به حالشون منم دلم میخواد ولی نمیشه حالا .