محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

هدیه خدا

اولین پیک نیک محمدرضاجون

1392/2/21 22:03
نویسنده : صفورا
1,042 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرگلم خوبی عزیزم. روز جمعه 6 اردیبهشت وقتی  37روزت بودبرای اولین باربردمت پیک نیک البته نمیخواستم تا چهل روزت تمام نشده ببرمت بیرون ولی خیلی خسته بودم و به یه تفریح و استراحت نیاز داشتم. از شانس ما روز جمعه اینقدر هوا سرد بود که نمیشد از چادر بیارمت بیرون . هرچی هم که میاوردمت مجبور بودم با پتو و کلی لباس بیارمت بیرون . میخواستم ازت کلی عکس بگیرم که فقط تونستم چند تا عکس با خودم و بابات بگیرم و نشد که تکی ازت عکس بگیرماین هم عکس من وتو و بابایی.ولی با همه این احوال خیلی بهمون خوش گذشت .با دایی ها و مامان جون رفته بودیم بیشه عموحاج احمد(عمو مامانی ) بچه های عمو هم بودند کلی حرف زدیم و خندیدیم .نمیخواستم تا وقتی چهل روزت تموم بشه ببرمت بیرون ولی خیلی خسته بودم و به تفریح واستراحت نیاز داشتم. روزجمعه چون هوا هنوز سرد بود چادر برده بودیم و تو و النا خانم توی چادربودین تا سرما نخورین.از روز جمعه تا حالا خیلی ناآرومی میکنی نه شب درست میخوابی و نه روز نمیدونم بخاطراینه که بردمت بیرون و هوا به هوا شدی ؟.الان که دارم این مطلبا را مینویسم ساعت یک و ربع ظهرروزیکشنبه 8اردیبهشته وازساعت 6 صبح تا حالا بیداری و روی هم رفته 1 ساعت هم نخوابیدی یه ربع تا نیم ساعت میخوابی و بیدار میشی.اگه خونه خودمون بودیم که به هیچکاری نمیرسیدم بدتر از همه اینکه همه اش استفراغ میکنی و من نمیدونم چیکارت کنم هی شیرت میدم و توهم استفراغ میکنی .الان هم تو بغل مامان جونی و گریه میکنی نه معلومه گشنه اته یا دلت درد میکنه.از بس استفراغ میکنی نمیدونم کی بهت شیربدم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد