پایان
سلام به همه دوستان خوبم . من قرار بود تو خرداد ماه مامان بشم ولی خواست خدا نبود که من مامان بشم. قبل از عید وقتی رفتم دکتر به دکترم گفتم برام سونو بنویسه تا بفهم نی نی ام چیه در ماه 6 بارداری . وقتی رفتم سونو گفت آب دور جنین خیلی کمه و کلی من را ترسوند وقتی سونو را بردم پیش دکترم اون هم کلی من را ترسوند و من را فرستاد پیش یه دکتر دیگه اون دکتر هم با دیدن سون بهم گفت خیلی افتضاحه برام سونو سه بعدی و آزمایش خون و 60 تا آمپول هپارین نوشت و گفت یه هفته دیگه بیا چون هنوز دقیقاً نمیدونستند مشکل چیه من هم آزمایش خون را دادم و یه هفته هم آمپولها را زدم و رفتم سونو وقتی رفتم سونو دکتر سونو گرافی گفت احتیاج به سونو سه بعدی نیست همه چیز در سونوی معمولی مشخصه اون بهم گفت بچه ام یه کلیه و مثانه نداره و یه کلیه اش هم پر از کیسته گفت باید بچه را بندازی رفتم پیش دکترم اون هم گفت باید بچه را به دنیا بیاری 6 تا قرص بهم داد تا بخورم و دردم بگیره دو روز بعد ازخوردن قرصها دردم گرفت و رفتم بیمارستان و بچه ام را پسرم را به دنیا آوردم تا چند دقیقه بعد از تولدش زنده بود و بعد هم مرد.هیچ راهی برای زنده نگه داشتنش نداشتم اگه به دنیاش نمی آوردم تو شکمم می مرد . این بود سرنوشت رضا کوچولوی من که نتونست این دنیا را ببینه .