محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

هدیه خدا

پایان

1391/1/19 14:33
نویسنده : صفورا
508 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستان خوبم . من قرار بود تو خرداد ماه مامان بشم ولی خواست خدا نبود که من مامان بشم. قبل از عید وقتی رفتم دکتر به دکترم گفتم برام سونو بنویسه تا بفهم نی نی ام چیه در ماه 6 بارداری . وقتی رفتم سونو گفت آب دور جنین خیلی کمه و کلی من را ترسوند وقتی سونو را بردم پیش دکترم اون هم کلی من را ترسوند و من را فرستاد پیش یه دکتر دیگه اون دکتر هم با دیدن سون  بهم گفت خیلی افتضاحه برام سونو سه بعدی و آزمایش خون و 60 تا آمپول هپارین نوشت و گفت یه هفته دیگه بیا چون هنوز دقیقاً نمیدونستند مشکل چیه من هم آزمایش خون را دادم و یه هفته هم آمپولها را زدم و رفتم سونو وقتی رفتم سونو دکتر سونو گرافی گفت احتیاج به سونو سه بعدی نیست همه چیز در سونوی معمولی مشخصه اون بهم گفت بچه ام یه کلیه و مثانه نداره و یه کلیه اش هم پر از کیسته گفت باید بچه را بندازی رفتم پیش دکترم اون هم گفت باید بچه را به دنیا بیاری 6 تا قرص بهم داد تا بخورم و دردم بگیره دو روز بعد ازخوردن قرصها دردم گرفت و رفتم بیمارستان و بچه ام را پسرم را به دنیا آوردم تا چند دقیقه بعد از تولدش زنده بود و بعد هم مرد.هیچ راهی برای زنده نگه داشتنش نداشتم اگه به دنیاش نمی آوردم تو شکمم می مرد . این بود سرنوشت رضا کوچولوی من که نتونست این دنیا را ببینه .

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

sony
19 فروردین 91 15:05
وای عزیزم. خیلی برات ناراحت شدم. خدا صبر بده. ایشالا دوباره باردار میشی و بارداری راحتی رو خواهی داشت. پسرکوچولوت دوباره میاد تو دلت ولی این دفعه دیگه سالم میاد و تا آخر عمر باهات میمونه.
مامان تیارا
20 فروردین 91 13:39
صفورا جان خدا راشکر کن که زود مشکلت را فهمیدی و از این بدتر نشد .مطمئنم در این کار خدا هم یک حکمت نهفته است .به امید روزی که بچه سالم وخوشکلت را دربغل بگیری و مطمئنم اون روز دیر نیست .
مامان آرنیکا
22 فروردین 91 12:12
سلام عزیزم خیلی از این خبر ناراحت شدم خودت رو ناراحت نکن انشاءالله دوباره باردار میشی و یه بچه سالم به دنیا میاری به امید اون روز
نرگسی
22 فروردین 91 15:47
واااااااااااااااااای عزیزم .. خخخخخخخخخخخیلی خیلی ناراحت شدم .. نمیدونم چرا این چند وقته انقدر خبرای بد از مامانای نی نی وبلاگی میشنویم مامان بهار جون هم نی نیش رو از دست داده .. انشالله که خدا بهت آرامش بده عزیزم ..
نایسل
23 فروردین 91 14:54
قربونت برم غصه نخور بهارم مثه تو تو 6 ماه نی نی شو از دست داد خیلی سخته نسترنم همین طور ببین مثه تو هستن فقط تو نیستی ناشکری نکن ایشالااااا خدا صبرشو بهت میده قربونت برم نمیگم یه نی نی دیگه چون میدونم خیلی سخته وقتی سقط میکنی دوست ندارن بهت بگن یه بچه دیگه بیار فقط مطمئن باش زمان ارومت میکنه مثه همه ما مراقب خودت باش قربونت برم
نرگسی
26 فروردین 91 0:12
امیدوارم حالت بهتر شده باشه عزیزم ..
بهـــــــــــــار
26 فروردین 91 13:05
سلام عزیزم دقیقا میدونم چه حالی داری منم پسرمو دقیقا وقتی 5ماهش تموم شد بدنیا آوردم البته با زور آمپول فشاری که بهم زدن پسرم کاملا سالم بود و نمیخواست بدنیا بیاد من بخاطر میوم درد زیادی داشتم خیلی زیاد بحدی که دکترا تصمیم گرفتن بچمو بکشن بخدا داغونم
نرگسی
26 فروردین 91 18:57
برات خصوصی میذارم ..
مامان رادین
27 فروردین 91 22:35
سلام متاسفم خدای مهربون همیشه باهاته قسمت این بوده
دایی ابوالفضل
6 اردیبهشت 91 19:03
واقعا برات متاسفم.من که خیلی ناراحت شدم.مخصوصا وقتی که بچه را دیدم.و وقتی که با دادش علی رفتیم خاکش کردیم.وازخدا می خواهم بهتون بچه سالم و صالح بدهد.من که اصلا فکرش را نمی کردم هنچین مشکی پیش بیاد.خدا برای کسی نخواهد.وهمه بچه هایی که به این دنیا می خواهند بیایندسالم باشتد.
دایی ابوالفضل
6 اردیبهشت 91 19:05
واقعا متاسفم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد