عکس های محمد رضا در بیمارستان
تولد پسر عزیزم محمد رضا جان
و اما بالاخره بعد از این همه سختی... محمد رضا در روز پنج شنبه مورخ 1392/01/01 ساعت: 10/45 دقیقه صبح در بیمارستان مهرگان اصفهان توسط دکتر محمد علی رقایی با وزن:3/760 گرم،دور سر:36 سانت و قد:53 سانت قدم به این دنیا گذاشت. ...
نویسنده :
صفورا
14:26
النا و اولین عکسش
این عکس النا جونمه.15 روز از نی نی من بزرگتره چون محمد رضای من 1 فروردین 92 قراره به دنیا بیاد. ...
سیسمونی
سلام به همه مخصوصا به پسر گلم .جمعه پیش یعنی 4 اسفند 91 سیسمونی تو را چیدیم. عکساش را میذارم تا ببینی. ...
تولد النا بچه داداش علی
یه خبر خیلی خوب امروز 15 اسفند 91 سمیرا زن دادشم یه دفعه ای دردش گرفت و رفت بیمارستان . دکتر برای هفته دیگه 22 براش نوبت زده بود اما دخمل کوچولوی ما حل (هول ،حول ) بود و زودتر بدنیا اومد البته خیلی کوچولوه.2 کیلو و 400 گرم .با اینکه دردش گرفته بازم سزارین کردنش. میخوام برم ببینمش بااینکه خودم هم دارم مامان میشم ولی خیلی ذوق دارم که برم و النا کوچولو را ببینم.شب داداشم میخواد بره بیمارستان احتمالا باهاش میرم تا ببینمش. ...
بعد از یکسال...........
سلام به همه دوستای خوب. یکسال پیش بود که اون اتفاق بد برای من افتاد و پسرکوچولوم را وقتی که 6 ماهش بود (6ماهه بارداربودم ) از دست دادم . چونکه خاطره بدی داشتم دلم نمیخواست وبم را ادامه بدم.ولی امروز تصمیم گرفتم اگه شد دوباره ادامه بدم . بهترین خبر اینه که من تا یه ماه دیگه مامان میشم .الان 8 ماهم تموم شده و رفتم تو 9 ماه . جمعه 4 اسفند 91 سیسمونیم را چیدم که عکساش را بعدا میذارم.راسش من بارداری خیلی سخت و پراسترسی داشتم چونکه همش میترسیدم دوباره مثل پارسال بشه ولی خدا را شکر همه چیز خوب بوده تا حالا.البته تا 3 ماه اول هم استراحت مطلق بودم و سرکارهم نمیرفتم و دیگه هم نمیرم نه با کامپیوتر و نه با موبایل نباید کار میکردم.راستی این کوچولوی من دو...
نویسنده :
صفورا
15:01
دوباره عمه دارم میشم
راستی من با زن داداشم (زن داداش علی ام، سمیرا ) باهم باردار هستیم امروز ( 9 اسفند 91 ) سمیرا رفته بود دکتر و بهش گفته تا 22 اسفند وقت داره تا بره بیمارستان و زایمان کنه البته به خاطر طپش قلبش باید سزارین بشه.راستی بچه اش دختره. ...
نویسنده :
صفورا
15:01
تشکر
سلام به دوستای گلم . از همتون ممنونم به خاطر همدردیتون . مرسی از همه .
نویسنده :
صفورا
10:09
پایان
سلام به همه دوستان خوبم . من قرار بود تو خرداد ماه مامان بشم ولی خواست خدا نبود که من مامان بشم. قبل از عید وقتی رفتم دکتر به دکترم گفتم برام سونو بنویسه تا بفهم نی نی ام چیه در ماه 6 بارداری . وقتی رفتم سونو گفت آب دور جنین خیلی کمه و کلی من را ترسوند وقتی سونو را بردم پیش دکترم اون هم کلی من را ترسوند و من را فرستاد پیش یه دکتر دیگه اون دکتر هم با دیدن سون بهم گفت خیلی افتضاحه برام سونو سه بعدی و آزمایش خون و 60 تا آمپول هپارین نوشت و گفت یه هفته دیگه بیا چون هنوز دقیقاً نمیدونستند مشکل چیه من هم آزمایش خون را دادم و یه هفته هم آمپولها را زدم و رفتم سونو وقتی رفتم سونو دکتر سونو گرافی گفت احتیاج به سونو سه بعدی نیست همه چیز در سونوی ...
نویسنده :
صفورا
14:33