محمدرضا و عکساش
این عکست را بعد ازاینکه از حموم اومده بودی ازت گرفتم.راستی سرکشی که سرته از سیسمونی مامان جونه و خودم هم باهاش عکس دارم.
لباسی که تنته را مامان عذرا از مشهد برات آورده.
اینم تویی با مامان جون.اینجا ٢٣ روزته و خونه خودمونی مامان جون با دایی ابوالفضل اومدن تا تو را ببینن.
این هم که مهدی دایی امیره . مهدی خیلی دوستت داره.همش میاد خونه مامان جون تا تو را ببینه که تو اکثرا خوابی.مهدیه هم هرروز خونه مامان جونه تا تو را ببینه البته یه کم اذیت میکنه همش دست به سرت میذاره خوب بچه اس کاریش نمیشه کرد .
این هم تویی و النا دایی علی که قربونش برم خیلی نازه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی