سفر به قم
سلام کنجدی نه دیگه کنجدی نیستی بزرگتر شدی و بهتر بهت یه چیز دیگه بگم اگه جنسیتت را دقیقاً و مطمئناً میدونستم با اسمت صدات میکردم اما حالا که دقیقاً نمیدونم دخملی یا پسل و بزرگتر هم شدی به جای کنجدی میگم......... نمیدونم چی بگم میگم عزیزدلم . عزیز دلم خوبی مامانم ببخش که دیر به دیر به وبت سر میزنم و مطلب کم میذارم آخه مامانی سرش خیلی شلوغه صبح تا ساعت 5 عصر که سرکارم وقتی هم که میام خونه تا بره کارام را بکنم ساعت 9 و 10 شب شده و از خستگی زود میخوابم . عزیز دلم دو هفته پیش با مامان جون و آقاجون و عمو سعید و زنعمو و علی البته بدون بابایی چون مثل همیشه کار داشت رفتیم قم خونه عمو محمد . بد نبود رفتنه من خیلی تو ماشین خسته شدم چون عمو سعید به خاطر...
نویسنده :
صفورا
15:48